دیروز بعد نوشتن پست خوابیدم طرفای اذان مغرب پاشدم یعنی داداشم بیدارم کرد و چیزی رو تعریف کرد از مدرسشون..مامانم خونه نبودخودم وسایل افطاررو چیدم و بعد اذان روزه مو باز کردم...قبلشم دعا کردم نمیدونم حکمتش چیه ولی هروقت دعا میکنم اونایی که ازشون خوشم نمیاد اول ازهمه میان جلوی چشمم دیروزم همینطوری شد..

امروز روز بازی بود به بچه ها خوش میگذره این روز..

چیزی یادم نمیاد که بگم..همینا