سلام

امروز هم مثل بقیه روزام بود..کارخاصی نکردم

این ماه خیلی ماه شلوغیه برام..خیلی کار دارم انجام بدم

باید بشینم و برای نمایشگاه مدرسه دختر عمه م وسایل نمدی بسازم ..خیلی سخته برام من تا کاری رو شروع نکردم عین یه کوه جلومه ولی میدونم اگه شروع کنم بی نفص انجام میدم.الانم شروع کردنش سخته...:دی 

بعدش بایدیه ثبت نام اینترنتی انجام بدم برا مسابقه بخونم هیییییی تازه میخواستم دوستامم دعوت که کم کم دارم منصرف میشم والا من همیشه به فکرم که یه جا جمعشون کنم ..حالا یه بارم اونا بکنن دا چی میشه

امروز از مدسه برگشتنی مامانم با خاله م تلفنی میحرفید بعضی از آدما چقدر نامردن..

میرم اینیستا کلی چیزای گل گلی میبینم دلم همشونو میخواد جدیدا عاشق وسایل خونه شدم ولی خب نمیشه که همشونو بخرم

پسر همسایمون مزدوج شده حالا زنش هی عکس رژشو رو لپ شوهرش یا حتی گردنش میزاره حالم بهم میخوره مردم چه بی حیا شدن دختره77هست اصلا هنگم کلا از رفتاراشون..میگن حالا دختر5سال با کسی بوده حالا ولش کرده و با این ازدواج کرده

یعنی از13سالگی بعله

والا من خودمو که با دخترای الان مقایسه می کنم فقط بلد بودم برم مدرسه و برگردم خونه تازه تو دانشگاه هم تا کلاس تعطیل میشد زود می اومدم خونه کلا خیلی پاستوریزه بودم من الانم هستم هییییییی دلم میسوزه برا خودم

بیخیال.خب فعلا همینا الانم برم زنگ  بزنم به دخی عمه م ببینم دقیق چیا باید دست کنم خدا یار و یاورم باشه ..خخخخخخخ