فردا قراره خاله م آش پشت پا بپزه؛ آخه شوهر خاله و بابامم رفتن کربلا باهم.خیلی دوست ذاشتم منم میرفتم باهمسری ولی همه میگن توی اربعین کربلا جای خانوم نیست.خوشبحال اون خانومایی که با همسراشون رفتن.

شهید حججی خیلی شبیه همسری منه وای که وقتی ویس هاشو گوش میکردم برای همسرش و پسرش خیلی گریه کردم.شاید خیلی مسخره بنظر بیاد ولی توی اولین سفرزیارتیمون که برا یکی از امامزاده های اطراف شهرمون بود منم از خدا خواستم همسرمو به آرزوش که همون شهادته برسونه.ولی الان که دوره ازم میفهمم خیلی سخته خدا به همسرش و مادرش واقعاً صبر بده.

عزیزدلم دیشب این سفر رو به نیابت از من انجام میده و نذر برای ظهور امام زمان عزیزمون.بهم میگه دختر امام زمانی باید خیلی صبور باشه.بهم میگه تورو از حضرت فاطمه (س) زیر قبه گرفتم.منم اسمشو گذاشتم پسر فاطمه(س).

یکی از دوستاش اومده بود توی یه جلسه ی برامون سخنرانی میکرد بهش پیام دادم حدس بزن کی اینجاس .زودی گفت فلانی..بعدشم گفت این سری که بره حتما شهید میشه چون مظلومیت حضرت علی رو واقعا درک کرده..